کرامت انسانی و تکریم دعوتکنندگان به حق
قرآن کریم به تکریم و کرامت انسان تأکید دارد و از او می خواهد که خود را بشناسد و ارزش خود را بداند. این توجه به کرامت انسان، او را به احترام و توجه به دیگران نیز تشویق می کند. خداوند در قرآن کریم برای انسان تکریم و ارزش قائل است به دلایل متعددی که در قرآن آمده است.
البته در مورد تکریم والدین هم در قرآن دستوراتی آمده است. والدین به عنوان مرجع اولیه تربیت و راهنمایی، ارزش و احترام ویژه ای دارند و باید به آنها احسان کرد و آنها را تکریم نمود و مطمئنا این تکریم به همان دلیل ادامه نسل و وجود انسان برمی گردد که به تکریم انسان تاکید دارد. این تکریم به خاطر خلقت بزرگوارانه انسان، مقام وظیفهمندی او به عنوان خلیفهی الهی، اهمیت او در تکمیل آفرینش و توجه به کرامت و احترام او است.
درباره اینکه خداوند چگونه انسان را تکریم کرده و او را مرتبه بالایی بخشیده و به او نسبت به مخلوقات دیگر شرافت بیشتری داده است، محتوا و مطالب بسیاری در منابع دینی مان می توانیم پیدا کنیم؛ اما با مراجعه به قرآن آشنایی خوبی می توان درباره این موضوع پیدا کرد و نکات فراوانی را برای تأمل و تفکر و تکلیف یافت. «کرامت» در مهمترین فرهنگ های لغت فارسی به معنای «بخشندگی، جوانمردی، دهش، بزرگی ورزیدن و بزرگواری» آمده است. کرامت در فرهنگ شیعی واژه و بلکه اصطلاحی فاخر و یادآور گونه ای تمایز و تشخص است. شیعیان خود را وامدار کرامت امامان معصوم(علیهم السلام) خود می دانند؛ زیرا خداوند آنان را تکریم کرده است و ما نیز وامدار کرامت اهل بیت(علیهم السلام) هستیم.
خداوند در قرآن از کرامت آدم می گوید: «وَ لَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ»؛ ما آدمیزادگان را گرامی داشتیم... پیامبران و امامان انسان هایی کامل هستند. ایشان در زمان خود و در همه زمانها پیوسته برای مردم الگوهای نیکویی بودند؛ بنابراین آنان بر قلههای بلند کرامت ایستادهاند. اهل بیت(علیهم السلام) در روایاتشان دستورات فراوانی به ما دادهاند تا بتوانیم با انجام آن کرامت انسانی را که خداوند به ما داده است، حفظ کنیم. بنابراین، توقع این است که با این آموزههای عالی در بیاطلاعی به سر نبرده و مسیر درست برای حفظ و حراست از کرامتمان را گم نکنیم. خداوند در قرآن کریم برای انسان تکریم و ارزش قائل است و او را برترین مخلوق خود معرفی میکند.
عوامل با کرامت بودن انسان بسیار است؛ از جمله آنکه خداوند انسان را بهصورت بشر خلق کرده و به او عقل و تفکر عطا کرده است. این خلقت بشریت، انسان را از سایر مخلوقات متمایز میکند. عبارت «أحسنُالخالِقین» در قرآن دو بار و در هر دو بار، به عنوان وصف خداوند ذکر شده است، چنانکه مىفرماید: «...ثُمَّ أَنْشأْناهُ خَلقاً آخَرَ فَتَبارَک اللّهُ أَحْسَنُ الخالِقینَ»(مؤمنون/۱۴) و در آیه دیگر مىفرماید: «أَتَدْعُونَ بَعْلاً وَ تَذَرُونَ أَحْسنَ الخالِقین»(صافات/۱۲۵) اگر خدا در دو آیه خود را بهترین آفریننده مىخواند، در آیات دیگر، آفرینش خود را بهترین آفرینش توصیف مىکند و مىفرماید: «...الَّذِى أَحْسَنَ کلّ شَىء خَلَقَهُ»؛ هرچه را که آفرید نیکو آفرید.(سجده/۷) و در جاى دیگر صورتگرى انسان را بهترین صورتگرى معرفى میکند و مىفرماید: «...وَصَوَّرَکمْ فَأَحْسَنَ صُوَرَکمْ...»(غافر/۶۴)
ضمن آنکه خداوند با اعطای عزت و جایگاه به انسان کرامت داده است. خداوند در قرآن کریم بارها به انسان عزت و کرامت اعطا می کند. او انسان را خلیفهای بر زمین معرفی می کند و به او قدرت و مسئولیت های بزرگی می دهد؛ «وَإِذْ قَالَ رَبُّک لِلْمَلَائِکةِ إِنِّی جَاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً»(بقره/30) همچنین انسان را شایسته تعلیم و تربیت دانسته و برای ایشان انبیا و رسل الهی را مبعوث فرموده است. خداوند انبیا را به سوی انسانها فرستاده تا آنان را به راه راست هدایت کنند.
در مورد این آیه در کتب تفسیری آمده است که خداوند، همه مواهب زمین را براى انسان آفریده است. در این آیه و آیات بعد، مسأله خلافت انسان در زمین مطرح مى شود که نگرانى فرشتگان از فسادهاى بشر و توضیح و توجیه خدا و سجده آنان در برابر نخستین انسان را به دنبال دارد. فرشتگان، یا از طریق اخبار الهى ویا مشاهدهى انسانهاى قبل از حضرت آدم(علیه السلام) در عوالم دیگر یا در همین عالم ویا به خاطر پیشبینى صحیحى که از انسان خاکى و مادّى وتزاحمهاى طبیعى آنها داشتند، خونریزى وفساد انسان راپیشبینى مىکردند.
گرچه همه انسان ها، بالقوّه استعداد خلیفه خدا شدن را دارند، امّا همه خلیفه خدا نیستند و به فرموده روایات افراد خاصى هستند، چون برخى از آنها با رفتار خود به اندازه اى سقوط مىکنند که از حیوان هم پستتر مى شوند. چنان که قرآن مى فرماید: «أُولئِکَ کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ»؛ قرارگاه این خلیفه، زمین است، ولى لیاقت او تا «قابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنى» مى باشد.
این نشان که خداوند به انسان ارزش و اهمیت زیادی میدهد و او را قادر به درک و پیروی از دستورات الهی می داند. خداوند در قرآن کریم با اعطای علم و معرفت به انسان، او را بهسوی دانش و فهم راهنمایی میکند. این نشان می دهد، خداوند انسان را موجودی دانا و آگاه از حقیقتها می شناسد؛ «وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ کلَّهَا»(بقره/31) اما آنچه سبب می شود خداوند انسان را بهطور ویژه تکریم کند و پاداشی بزرگ در دنیا و آخرت به او بدهد، «تقوا» است؛ «إِنَّ أَکرَمَکمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاکمْ»؛ ای مردم! ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم و ملتها و قبیله ها قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید. بیتردید، گرامی ترین شما نزد خدا پرهیزکارترین شماست. یقیناً خدا دانا و آگاه است.(حجرات/13)
اهل تقوا مراتب کرامت را می شناسند و خود را موظف به عمل به آن می دانند. اینکه کرامت و تکریم هم مراتبی دارد، امری مسلم است. در نزد اهل تقوا کسانی که به سمت خوبی و معروف دعوت می کنند، جزء مکرمین هستند و باید با آنان با کرامت برخورد کرد و مقام و منزلت آنان را شناخت. مسئولان جوامع دینی باید در معرفی دعوت کنندگان به حق و نیکی و معارف دینی و اخلاقی برنامه داشته باشند و با تکریم دعوت کنندگان به حق این امر را در جامعه به امری ضروری و قابل احترام معرفی کنند.
خداوند در قرآن فرموده است: «وَمَنْ أَحْسَنُ قَوْلًا مِّمَّن دَعَا إِلَى اللَّهِ وَعَمِلَ صَالِحًا وَقَالَ إِنَّنِی مِنَ الْمُسْلِمِینَ»؛ و کیست بهتر از کسیکه به خدا دعوت کند و عمل نیکی کند و بگوید من از مسلمانان هستم. مسلماً برای ما اهل بیت عصمت و طهارت(علیهم السلام) در تکریم بالاترین اولویت را دارند؛ زیرا منظور نظر قرآن هم همین است، اما در ظاهر آیه که تأمل میکنیم، دعوت کنندگان به سوی خداوند را دارای عزت و احترام می بینیم؛ یعنی در مراتب پایینتر کسانی که مردم را به سوی خداوند و اعمال نیک دعوت می کنند هم دارای احترام هستند و باید آنان را تکریم کرد. سوای این موضوع باید بدانیم که انجام هر کار درست، تکریم کردن انسان و مقام انسانی، دعوت به حق و دعوت به معارف همه و همه باید در راستای تکریم خداوند باشد که مخلوقاتی در این حد احسن و زیبا خلق کرده است؛ «فَتَبارَک اللّهُ» و «تَبَرَک ٱسمُ رَبِّک ذِیٱلجَلَلِ وَٱلإِکرَامِ»(رحمن/۷۸)
نقش انسان در حفظ و انتقال فرهنگ بسیار مهم و حیاتی است. انسان به عنوان عامل اصلی در تشکیل و تحول فرهنگ، نقش بسیار مهمی در حفظ و انتقال آن دارد. انسان با ارائه اهمیت به فرهنگ و ارزشهای آن، میتواند فرهنگ را حفظ کند. این امر شامل حفظ زبان، آداب و رسوم، هنر، ادبیات و دیگر عناصر فرهنگی است. انسان با انتقال ارزشها و معناهای فرهنگی به نسل های بعد، میتواند فرهنگ را در طول زمان حفظ کند و از فراموشی جلوگیری کند.
انسان با انتقال دانش، تجربیات و ارزش های فرهنگی به نسلهای بعد، فرهنگ را به طور پیوسته انتقال می دهد. این انتقال می تواند از طریق آموزش و پرورش، خانواده، رسانه ها و سایر روش های ارتباطی صورت بگیرد. انسان با انتقال فرهنگ به نسل های بعد، می تواند ارزش ها، ایده ها و هویت فرهنگی را حفظ کند و از از دست رفتن آنها جلوگیری کند. انسان با تغییر و تحول فرهنگ، میتواند فرهنگ را بهبود بخشد و با تطبیق آن با نیازها و چالشهای جدید، زنده و پویا نگه دارد. انسان با ایجاد نوآوریها و تغییرات در فرهنگ، میتواند به توسعه و پیشرفت جامعه کمک کند و فرهنگ را به سمت بهترین شکل ممکن هدایت کند.
انسان با احترام به تنوع فرهنگی و ارزش های مختلف، می تواند تعاون و همکاری بین فرهنگ ها را ترویج دهد و از از بین رفتن فرهنگ های محلی جلوگیری کند. انسان با حفظ تنوع فرهنگی، می تواند از ثروت های فرهنگی مختلف بهره برداری کند و از تحولات و تغییرات مثبتی که از تعامل بین فرهنگ ها به وجود می آید، بهرهمند شود.
اخبار مرتبط
تازه های اخبار
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}